«آیسو» -وای خدا هوا داره تاریک میشه! آیسو این را گفت و گلبرگهای قرمز شقایقها را داخل جیب پیراهنش ریخت. سطل آب را برداشت و خودش را کنار رودخانه رساند. دستهای سفیدش را شست. -وای خدای من! بازم که آب رودخونه کم شده؟ اطرافش را دید زد. شقایقهای وحشی و ...
نویسنده: لیلا محمدنژاد
زیباترین راز راز قشنگی در شب نهفته این را ستاره به ماه گفته از راز شب، ماه تابان و زیباست فهمید یک ماه در قلب دنیاست دل بی قرار است او را ببیند از روی ماهش یک گل بچیند * هر شب ستاره چشمش به راه است زیباترین راز در ...
نویسنده: طاهره اکرمی
در یک جنگل بزرگ و پر از درختان سبز و بلند، خرگوش کوچولویی به نام “پاپی” زندگی میکرد. پاپی گوشهای بلندی داشت که وقتی باد میوزید، مثل پرچم تکان میخورد. او خیلی بازیگوش بود و همیشه دوست داشت رئیس بازیها باشد. یک روز صبح، وقتی آفتاب از پشت کوهها بیرون ...
نویسنده: محمدرضا میرسرایی میرسرایی
گوشام زودتر از چشمام بیدار شده بودند. صدای شر شر شلنگ آب با جیک جیک گنجشک ها و صدای جارو برقی با هم موزیک نه چندان جالبی رو درست کرده بودند.پرده ی چشمام آروم آروم کنار رفتند.نوررخوشید انگار منتظر بود که چشمام رو باز کنم،نور خیلی تند و تیزی به ...
نویسنده: حسین خداپرست
دلم میخواد به عشق تو بهونههام تموم بشه میترسم از روزایی که بدون تو حروم بشه تو آسمون به عشق تو ستارهها رو بشمارم طبیب درد من بشی دل به دل تو بسپارم زمونه از مهربونی داره به سر میاد آقا باید خودت ظهور کنی خوبی باهات بیاد آقا دشمنی ...
نویسنده: جمال پورجمال قویجاق
گرچه از تو روزها خط به خط نوشته ام با بهانه های خیس با ترانه های خیس ### تا همیشه بوده است لحظه های من پر از انتظار دیدنت می رسی و ناگهان تازه می شود دلم موقع رسیدنت…
...نویسنده: علیرضا حکمتی
بوی اسفند و نقل و شیرینی رنگ حلوا و کاسه¬ی چینی طعم دلچسپ شربت لیمو چای و قندان و قوری و سینی همه همسایه¬های بالایی همه همسایه¬های پایینی شادمانیم چون که می¬دانیم این همه خنده را تو می¬بینی شادمانیم و میرسد مهمان نیمه¬ی ماه روشن شعبان
...نویسنده: فائزه زرافشان
میآید از نو خوشبوتر از گل در چشم و ابرو مانند سنبل القصه او هست امید بلبل خوانم برایش یک حمد و چهار قل
...نویسنده: مهدی جوادمحبت
جمعه یعنی یک جهان فکر و خیال پَر زند از خلوت تنهایی ات قند لبخند لب مادربزرگ در کنار استکان چایی ات جمعه یعني خانه ی مادربزرگ خانه ای سرسبز و شاد و باصفا سفره ای لبریز عطر سادگی از ته دل خنده هایی بی ریا جمعه یعنی نذری مادربزرگ ...
نویسنده: امین بهاری زاده
نرگس نبی شب در انتظار ماهتاب، گل در انتظار آفتاب، آینه در انتظار نور، عدل هم در انتظار توست نرگس نبی!
...نویسنده: مژگان بقایی پور
به مهربانی باران با صدای رعد و برق از جا پریدم و نگاه طلبکارم را از پنجره به آسمان دوختم. عزیز خندۀ نمکینی کرد و زیر لب خدا را شکر کرد. سری تکان دادم و گفتم: ـ عزیز! خدایی این بارون الان شکر کردن داره؟ کل روز باید اسیر بشیم ...
نویسنده: سهیلا سپهری
• دنیا پر از جنگ است و کشتار است خورشید هست اما جهان تار است هر گوشه و هرجای این دنیا متن خبر از مردم آزار است کودک کشی بد جور ، عادت شد بی مادری یک حرف تکراریست خشکیده اشک چشم هر مظلوم بی گریه گرم شیون و زاریست ...
نویسنده: نرگس عسگری
حسن ختام کجایی یوسف زهرا؟ ببین دنیا جهنم را برایم هدیه آورده ببین این گرگ درنده چگونه چنگ و دندان را برایم تیزتر کرده! ببین غزه چه کولاکی چه طوفانی به پا کرده بیا ختم کلامش باش جهان در انتظار توست بیا زیباترین پایان بیا حسن ختامش باش
...نویسنده: سکینه پایرنج
به نام خدای مهربان شعر نوجوان شب آمد زمین سرد و تاریک شد نمی بارد از دست شب ماهتاب نمی روید از غنچه ها خنده ای نمی تابد از آسمان آفتاب نمی جوشد از کوه ها چشمه ای نمی پرسد از حال گل، چلچله نمی آید از آسمان قاصدک شده ...
نویسنده: سیده اعظم جلال زاده میبدی
دیشب خودم را روی سطح ماه دیدم انگار دنیای زمینی ها خزان بود نه، مثل اینکه اشتباهی کرده باشم روی زمین دریایی از خونها روان بود آن گوشه در یک سرزمین ضحاکهایی دیدم که روی دوششان افعی عیان بود غافل ازین که در میان مردم شهر روح فریدون در تن ...
نویسنده: الهه فیروزی
جاده را طی میکنم همواره در حال عبور تا تمام زندگانی با تو باشد غرق نور مهر یعنی یاد من راه تو را دنبال کرد با امیدت می رسم هر جا بخواهم ،جای دور ای امید نا امیدان، ای صدای عاشقی با تو معنا شد جهان و آخرت ، مرد ...
نویسنده: ملیکا سلطانی پور
لبخند زمین من حتم دارم که می آیی ای آنکه خوب و مهربانی ای آنکه بر روی لب ما لبخند تازه مینشانی گنجشک شادی را تو هر روز پر میدهی در آسمانها صلح و صفا و مهربانی با تو شود قانون دنیا وقتی بیایی میشود باز دنیای ما لبریز لبخند ...
نویسنده: فاطمه ناظری
مادر تو یک گل است مثل مادر تمام ما؛ مثل مادر جهان که چادرش بوی یاس میدهد، مادر تو از مسیر دور آمده، رنجها کشیده تا به سوی نور آمده انتظار و صبر! صبر و انتظار! قرنها گذشته و هنوز مثل چشمهای خیره بر در است نرگس نام باشکوه مادر ...
نویسنده: فائزه زرافشان
بسمعه تعالی داستان کوتاه: اشک آسمان هواپیمایم را توی هوا تکان می دهم و با دهانم صدای ویژ ویژ در می آورم. باد پارچه های برزنتی چادرها را تکان می دهد. هوهوی باد از لای چادرهای توی بیابان الر شید می پیچد و به صورتم می خورد. سنگ ریزی را ...
نویسنده: مریم اشعری
عطر بهار کوچه های شهر ما خالی از عطر بهار هر کجایش پر شده از هوای انتظار مادرم در خانه را آب و جارو می کند صبح جمعه، کوچه را پاک و خوشبو می کند می کند یک شاپرک از حیاط ما عبور می شود در دشت نور از نگاهم ...
نویسنده: طاهره اکرمی
پویش جهان منجی میخواهد را در شبکه های اجتماعی حمایت کنید:
تمامی حقوق مادی، معنوی این پایگاه برای دبیرخانه پویش محفوظ میباشد.
معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، همگی مشتاقان و فعالان مهدویت را به حمایت از پویش جهان منجی میخواهد دعوت مینماید.
راه ارتباط با دبیرخانه: 09136548063 و 02531154056