جهت ثبت امتیاز وارد سایت شوید:

نویسنده: مصطفی توفیقی

معنای امنیّت

یک شب، شبی تاریک
دی ماه بود و سرد
بابا که بیرون رفت
با خود گلی آورد

از شدّت سرما
آهسته می‌لرزید
انگار از چیزی
آن‌قدر می‌ترسید

بابا که دستانش
عطر محبت داشت
آن شاخه‌ی گل را
در کنج گلدان کاشت

فردای آن شب که
از شدّت سرما
شد مدرسه تعطیل
یخ زد خیابان‌ها

آن گل کنار ما
آهسته می‌خندید
بازیِّ باران را
از پنجره می‌دید

فهمیدم این را که
دارد اهمّیّت
حتّی برای گل
معنای امنیّت

جهت امتیازدهی باید در سایت ثبت نام کرده باشید.