اخبار می گوید از غزه و لبنان از کشته های جنگ مردان با ایمان از دشمن ظالم ازمسجد الاقصی از خانه هایی که ویرانه شد آنجا با اینکه ایرانم اما دلم آنجاست با یادشان هرشب چشمان من دریاست باید دعایی کرد از عمق جان و دل منجی شود پیدا تا ...
نویسنده: آزاده عبدلی
یک روز خواهد آمد آن مرد آسمانی پر میکند جهان را از عدل و مهربانی اندوه و غصه ها را او می دهد به پایان میشوید از زمین ظلم چون قطره های باران بااو جهان چه زیبا با او خزان بهار است بی شک تمام اینها پایان انتظار است
...نویسنده: آزاده عبدلی
از دفترچه خاطرات يك عنكبوت بیچاره روز اول : اَه … ! از صبح اول وقت اين مگس بي خاصيت آمده است و دارد وزوز مي كند . بله ! عنكبوت كه بي عرضه شود ، مگس ها هم از او سواري مي گيرند . بايد دست به كار ...
نویسنده: طیبه شجاعی
دلم گرفته خدایا هوار میخواهد دوباره گریه بی اختیار میخواهد زمان عاشقی و دل سپردن مُرد و ساعت 1:۲۰هم قرار میخواهد گلوی مرا بغض میفشارد هردم دلم بهانه گیر شده اشک بی شمار میخواهد میان معرکه آقا نماز نصر میخواند دلم نماز رهبر با اقتدار میخواهد نماز بعدی مان مسجد ...
نویسنده: صدیقه سادات مزیدی
عمو زنجیر باف ـ دختر جون بلند شو برو. می خوام در رو ببندم. دخترک زانوانش را بغل گرفت و گفت: ـ خب نذریم رو بده تا برم! ـ والله به پیر به پیغمبر اینجا نذری نمیدن. نذری می خوای برو دم مسجد. امروز اونجا حتماً نذری میدن. ـ پس ...
نویسنده: سهیلا سپهری
بوی اسفند و نقل و شیرینی رنگ حلوا و کاسه¬ی چینی طعم دلچسپ شربت لیمو چای و قندان و قوری و سینی همه همسایه¬های بالایی همه همسایه¬های پایینی شادمانیم چون که می¬دانیم این همه خنده را تو می¬بینی شادمانیم و میرسد مهمان نیمه¬ی ماه روشن شعبان
...نویسنده: فائزه زرافشان
جاده را طی میکنم همواره در حال عبور تا تمام زندگانی با تو باشد غرق نور مهر یعنی یاد من راه تو را دنبال کرد با امیدت می رسم هر جا بخواهم ،جای دور ای امید نا امیدان، ای صدای عاشقی با تو معنا شد جهان و آخرت ، مرد ...
نویسنده: ملیکا سلطانی پور
لبخند زمین من حتم دارم که می آیی ای آنکه خوب و مهربانی ای آنکه بر روی لب ما لبخند تازه مینشانی گنجشک شادی را تو هر روز پر میدهی در آسمانها صلح و صفا و مهربانی با تو شود قانون دنیا وقتی بیایی میشود باز دنیای ما لبریز لبخند ...
نویسنده: فاطمه ناظری
روی کاغذ می تکانم خودنویس ابری ام را می نویسم چکه چکه قصهی بی صبری ام را می نویسم چند سطری از هوای انتظارم بغضها را واژه واژه توی پاکت می گذارم راهی یک جای دور است نامه ام پرواز دارد می برد حرف دلم را در خودش یک راز ...
نویسنده: سميه تورجی تورجی
یک روز می رسد با کوله بار نور پر می شود جهان از آبشار نور با خود می آورد یک حس و حال خوب از بین می رود دلتنگی غروب صحبت فقط از اوست توی محله ها در روزنامه ها پشت مجله ها از راه می رسد آن جمعهی قرار ...
نویسنده: سميه تورجی تورجی
بسم الله الرحمن الرحیم فانوس «امام زمان عبدالکریم را انتخاب کردند تا در هر گوشه و کنار به کمک مستمندان، فقیران و یتیمان برود. او نماینده امام زمان شد. انتخاب شد برای یاری آن حضرت.» این حرف ها را امام جماعت مدرسه گفت که عبدالکریم جوان بیمار بوده و با ...
نویسنده: مریم سامع
اتاقم ، قایقی که غرق خوابم از تکانهایش که سر از پنجره بیرون کشیده بادبانهایش خیابان، خالی از امواج گوشیهای سرگردان کشیده خلوتش را تا افق، بی دوربرگردان چراغ خانه ها خاموش در آواری از آهن شبم دریای بی ماهیست ، چشم گربه ها روشن! میآید در عزای شهر از ...
نویسنده: میثم داودی
آن جمعه که مردی از سفر میآید از هر شبکه موج خبر میآید نور دل فاطمه به همراه مسیح با سی صد و سیزده نفر میآید
...نویسنده: امیرحسین قاسمیپور
به نام خدای مهربان شعر کودک پاییز کرده دلگیر سرتاسر جهان را طوفان گرفته از باغ گلهای ارغوان را در قاب زخمی باغ لبخند باغبان نیست دریا دلش گرفته همرنگ آسمان نیست فریاد می زند جنگ در گوش باغ زیتون پیداست روی نقشه موجی ز آتش و خون آرام می ...
نویسنده: سیده اعظم جلال زاده میبدی
با یاد خدا تا فردا بابا چند روز است که به ماموریت رفته . اما من فکر می کنم خیلی وقت است که بابا را ندیده ام. هیچ کس مثل بابا نمی توان د پشت مبل ها قایم شود تا من با تفنگم او را بزنم . بابا خیلی واقعی ...
نویسنده: زهرا ملکی
(غروب پدر) صدای ساز و آواز و مولودی خوانی از دور می آید اما من کسل و بی حوصله دراز کشیده ام و به چرخش تند پنکۀ سقفی نگاه می کنم که هیچ تأثیری در خنک کردن هوای دم کردۀ ظهرشهریور ماه ندارد. پدر مثل همیشه نجیبانه گرما و شرجی ...
نویسنده: دنیا اسکندرزاده
بسم الله الرحمن الرحیم نامه ای از امام زمان(عج) در اتاق کوچکش روی تشکی پوستی نشسته بود و به حیاط خانه نگاه می کرد.گنجشک ها در باغچه دانه بر می چیدند.قلبش تند تند می زد. انگار منتظر رسیدن خبری یا آمدن کسی بود. یک لحظه حس کرد کسی از مقابلش ...
نویسنده: مرتضی دانشمند
گاهی از دلم بپرس از دلی که خسته است بی تو دل شکسته است از کسی که روزها دل به شعر تازه ای عاشقانه بسته است یک نفر که سالهاست روبه روی پنجره منتظر نشسته است…
...نویسنده: علیرضا حکمتی
مولا!سلام وعرض ارادت ،فدایتان دلتنگ روی ماه ونگاه و صدایتان خورشید پشت ابر غزلها طلوع کن یک مثنوی گرفته دل ما برایتان گم کرده ایم راه بهشت حضور را ای کاش بود مرا نشان از سرایتان اندوه این هزاره ی پر درد غیبت است ای غمگسار عالم وآدم ندایتان َشان ...
نویسنده: لیلا تقوایی یزدلی
عصر جمعه بود. صدای دعای سمات از پشت بلندگوی مسجد به گوش می رسید. ریحانه روی پله های کاهگلی حیاط خانه نشسته بود. زانوی غم در بغل گرفته بود. محو نوای غم انگیز دعا شده بود که ناگهان با صدای زنگ درِ خانه از جا پرید. هرچند عادت کرده بود ...
نویسنده: سمیه مشهودی بیدگلی
پویش جهان منجی میخواهد را در شبکه های اجتماعی حمایت کنید:
تمامی حقوق مادی، معنوی این پایگاه برای دبیرخانه پویش محفوظ میباشد.
معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، همگی مشتاقان و فعالان مهدویت را به حمایت از پویش جهان منجی میخواهد دعوت مینماید.
راه ارتباط با دبیرخانه: 09136548063 و 02531154056